• وبلاگ : *باران بهاري*
  • يادداشت : ملاك پيوستن به امام، آب است يا حق؟
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + عبدالله 
    وقتي که بچه بودم، توي مراسم محرم که شرکت مي کردم، پاي روضه ها که مي نشستم، ميديدم خيلي ها دارن گريه ميکنن. ولي من هر کاري مي کردم نميشد. هرچي گوش مي کردم به مصيبت ها اشکم در نميومد.

    مي دونيد، الآن که بزرگ شدم فهميدم تا شعور و درک درست از عاشورا نباشه کسي نميتونه به مصيبت هاي امام حسين گريه کنه. تا کسي به عاشورا و وقايعش درست نگاه نکرده باشه، امکان نداره که بتونه به مظلوميت امام حسين گريه کنه. مثلاً در نظر بگيريد کسي رو که داره به مرگ پدرش گريه مي کنه. مايي که از بيرون نگاه مي کنيم، حال اونو درک نمي کنيم و حتي شايد نهيبش بزنيم که چرا انقدر بي تابي مي کني. ولي اگر خدايي نکرده مرحوم پدر خودمون باشه، اونوقته که اشکمون در مياد. چون درد و غمش رو با تمام وجود درک مي کنيم.

    يه شب محرم توي مسجد، روضه ي حضرت قاسم رو مي خوندن. از دلاوري ها و رشادت هاي ايشون که مي گفتن، از جنگ نمايانشون با ازرق شامي که مي گفتن، واقغاً احساس غرور کردم و به اينکه پيرو ايشون هستم باليدم. کم کم رسيد به قسمت شهادت ايشون، واقعاً بغض گلوم رو گرفت. مگه ميشه يه همچين نوجوون شجاع و با بصيرتي که مرگ در راه امامش رو « احلي من العسل» معرفي مي کنه، با اون نامردي و شقاوت شهيد بشه، ولي به مظلوميتش گريه نکرد؟

    مگه ميشه از دشمناي اهل بيت خشمگين نشد؟ مگه ميشه کينه ي همچين شقي هايي رو در دل نداشت؟ مگه ميشه شور و هواي شهادت در راه حضرت قاسم توي دل انسان نيفته؟مگه ميشه؟؟؟

    پاسخ

    سلام/ منم وقتي بچه بودم تعجب ميكردم چجوري وقتي اسم امام حسين(ع) مياد فوري همه اشكشون درمياد! حالا خداروشكر ميقهمم چجوري..../ ان شاء الله ولايتشون در دلهامون مستحكم تر بشه
    + ياکريم 

    سلام خانمي
    عرض تسليتتتتتت :(
    تو اين روزا منم خيلي دعا کن :(

    پاسخ

    سلام. ممنون. شماهم بدعا:( / راستي من ميام وبلاگتا ولي نميدونم چرا كلا واسه بلاگفا نميتونم كامنت بذارم. فكر نكني بي معرفتم.