سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
آن که نخست دست به ستم گشاید فردا پشت دست خاید . [نهج البلاغه]
 
ÇãÑæÒ: شنبه 103 اردیبهشت 15

"هو العالم"

بزرگترین غبن این سال های بی نمازی، از دست دادن صبح ها بوده؛ با بویش، با لطافت سرمایش، با رفت و آمد چالاک مردم. پیش از آفتاب که برمی خیزی انگار پیش از خلقت برخاسته ای. و هر روز شاهد مجدد این تحول روزانه بودن از تاریکی به روشنایی. از خواب به بیداری. و از سکون به حرکت. و امروز صبح چنان حالی داشتم که به همه سلام می کردم. و هیچ احساسی از ریا برای نماز، یا ادا در وضو گرفتن. دیروز و پریروز هنوز باورم نمی شد که این منم و دارم عین دیگران یک ادب دینی را بجا می آورم. دعاها همه به خاطرم هست و سوره های کوچک و بزرگ که در کودکی از برکرده ام. اما کلمات عربی بر ذهنم سنگینی می کند. و بر زبانم. و سخت هم. نمی شود به سرعت ازشان گذشت. آنوقت ها عین وردی می خواندمشان و خلاص. ولی امروز صبح دیدم که عجب بار سنگینی می نهند بر پشت وجدان.
صبح وقتی می گفتم "السلام علیک ایها النبی" یک مرتبه تکان خوردم. ضریح پیش رو بود و مردم طواف می کردند و برای بوسیدن از سر و کول هم بالا می رفتند و شرطه ها مدام جوش می زدند که از فعل حرام جلوگیری کنند... که یک مرتبه گریه ام گرفت و از مسجد گریختم.

 äæÔÊå ÔÏå ÊæÓØ بهاری جمعه 93/11/24 | äÙÑÇÊ()
ÏÑÈÇÑå ÈåÇÑí

*باران بهاری*
بهاری
یه بنده خـدا که خیلی اتفاقی پاش به اینجا باز شده و می‌خواد سعی کنـه بیشتر، از خـدا و چیزهایی که خــدا دوست داره بگه - و گـاهی هم از دلنوشته‌هاش- تـا شـایـد...... (نوشته‌های این وبلاگ، صرفاً برداشت‌های شخصی من هستند مگر اینکه منبع آن را ذکر کرده باشم.)

íæäÏ æíŽå

ÌäÈÔ letter4u


ãäæí ÇÕáí
ÂãÇÑ æÈáǐ
ÈÇÒÏíÏ ÇãÑæÒ: 8
ÈÇÒÏíÏ ÏíÑæÒ: 26
ãÌãæÚ ÈÇÒÏíÏåÇ: 209501
ÝåÑÓÊ ãæÖæÚí
ÈÇíÇäí æÈáǐ
ÌÓÊÌæ ÏÑ ÕÝÍå

áíäß ÏæÓÊÇä
íæäÏåÇí ãÝíÏ
ÎÈÜÑäÇãå
 
æÖíÚÊ ãä ÏÑ íÇåæ