سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بنده گناه می کند، پس دانشی را که پیشتر می دانسته، از یاد می برد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
ÇãÑæÒ: جمعه 103 آذر 2

"بسم ربّ الرّحیم"

قرآن هفتاد حجاب داره. یه مربی قرآن (خدا حفظش کنه) یه بار بهمون گفت محاله قرآن را چندبار بخونی و هربار چیز تازه ای دستگیرت نشه. میگفت من خودم بارها و بارها جزء یک را درس دادم ولی هیچ دو باری مثل هم نشد. میگفت هربار که برای کلاس مطالعه میکنم یه چیز تازه یاد میگیرم.

راست میگفت. شاید یه آیه را بارها و بارها در زندگیت تکرار کرده باشی ولی برای بار n ام که میخونیش یه دفه یک چیزی ازش میفهمی که خودت هم تعجب میکنی چرا تا حالا به این نکته فکر نکرده بودی!

این اتفاق چندباری برام افتاده. یکیش همین دیشب بود. از موضوعی ناراحت بودم و هیچ کاری هم نمیتونستم انجام بدم. از طرفی هم نمیخواستم ناراحتی اطرافیانم را بیشتر کنم. این بود که پناه بردم به قرآن. خیلی اتفاقی تصمیم گرفتم جزء دو را گوش کنم. گوش میکردم اما حواسم زیاد به کلماتش نبود. فقط صداش بود که آرومم میکرد. به انتهای آیه دوم که رسید یه دفعه به خودم اومدم. انگار اولین بار بود که این کلمات به گوشم میخورد. از خودم پرسیدم من که بارها و بارها این آیه را خوندم چرا تاحالا بهش اینطور توجه نکردم؟! آیه این بود:

«..........انّ الله بالنّاسِ لَرئوفٌ رّحیم» : ...همانا خدا نسبت به مردم حتماً مهربان و رحیم است. (آیه 143- سوره مبارکه بقره)

جالبه. هم گفته خدا نسبت به مردم مهربونه، هم گفته رحیمه (که همون رحمت خاص خداست)، هم "لام" تاکید برای حرفش آورده.

میگم: حرف خدا که راسته. خلف وعده هم که نمیکنه. تاکید هم که کرده. واسه این حرفش هم شرط و شروط نذاشته. مثلاً نگفته اگر مردم به من ایمان بیارن یا گناه نکنن باهاشون مهربونم. حتی مثل خیلی از جاها نگفته که نسبت به مومنین یا مسلمین مهربون و رحیمم. پس یعنی نسبت به همه ی همه ی همه ی آدمها مهربونه. نه تنها مهربونه بلکه علاوه بر رحمت عامش (که شامل همه موجودات میشه) نوعی از رحمت خاصش رو هم شامل همه آدمها کرده.

الان که دارم مینویسم به این فکر میکنم که این خدای مهربون و رحیم چقدر بزرگه. چقدر دوست داشتنیه. چقدر عاشق بنده هاشه که بدون هییییچ شرطی دوستشون داره. بدون هیچ شرطی....با همه مردم.

حالا که تو خوب خدایی میکنی، من چرا خوب بندگی نمیکنم؟ من چرا یادم میره خدایی دارم که از همه بیشتر دوستم داره؟ که عاشقمه؟ من چرا به معنای واقعی عاشقت نیستم؟

.

.

.

چی خواستم بنویسم ...چی شد...

خیلی وقت بود دنبال یه موضوع مناسب میگشتم واسه گفتن. چندتا موضوع تو ذهنم اومد اما الان که نشستم پاش شد یه چیز دیگه.

ما شاء الله و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم....آمنت بالله و توکلت علی الله....توکلت علی الحی الذی لایموت...الحمدلله رب العالمین

خدایا حتی یک لحظه هم به حال خودمون رهامون نکن

 "بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز      که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"

«اللّهم عجل لولیک الفرج»

 

(توضیح جهت رفع ابهام بعضی از دوستان: هفتاد حجاب = هفتاد بطن)


 äæÔÊå ÔÏå ÊæÓØ بهاری یکشنبه 90/8/8 | äÙÑÇÊ()
ÏÑÈÇÑå ÈåÇÑí

*باران بهاری*
بهاری
یه بنده خـدا که خیلی اتفاقی پاش به اینجا باز شده و می‌خواد سعی کنـه بیشتر، از خـدا و چیزهایی که خــدا دوست داره بگه - و گـاهی هم از دلنوشته‌هاش- تـا شـایـد...... (نوشته‌های این وبلاگ، صرفاً برداشت‌های شخصی من هستند مگر اینکه منبع آن را ذکر کرده باشم.)

íæäÏ æíŽå

ÌäÈÔ letter4u


ãäæí ÇÕáí
ÂãÇÑ æÈáǐ
ÈÇÒÏíÏ ÇãÑæÒ: 16
ÈÇÒÏíÏ ÏíÑæÒ: 29
ãÌãæÚ ÈÇÒÏíÏåÇ: 212435
ÝåÑÓÊ ãæÖæÚí
ÈÇíÇäí æÈáǐ
ÌÓÊÌæ ÏÑ ÕÝÍå

áíäß ÏæÓÊÇä
íæäÏåÇí ãÝíÏ
ÎÈÜÑäÇãå
 
æÖíÚÊ ãä ÏÑ íÇåæ