*باران بهاری*
چه شیرینه وقتی آدم نیمه شب با صدای عزاداری بیدارشه. ساعت حدود 2 بود که با صدای عزاداری که از تلویزیون پخش میشد بیدار شدم. سینه زنی قشنگی بود. یه عزاداری درست و حسابی. سینه زنی که تموم شد فهمیدم لندن بوده. یه برنامه مستند درباره عزاداری مسلمانان لندن بود. روز عاشورا ساعت 8 صبح همه از همه جا میومدن و جلوی یک پارک جمع میشدن و همگی با داشتن پرچم هایی که اسم امام حسین(ع) روش نقش بسته بود در خیابانهای لندن به راه میفتادن و عزاداری میکردن. حتی سرما و ریزش باران هم مانعشون نبود. حتی بعضی ها با بچه های کوچک و حتی نوزاد اومده بودن. جمعیتشون خیلی بیشتر از اونی بود که همیشه تو اخبار نشون میده. باورم نمیشد. از هر ملیتی میانشان بود. انقدر قشنگ عزاداری میکردن و سینه میزدن که اگه نمیدونستم و بهم میگفتن ایرانه باورم میشد. فکر کنید... وسط خیابانهای لندن. پلیس هم به بهتر و بی دردسر برگزار شدن مراسم کمک میکرد.
وقتی میدیدم پرچم امام حسین(ع) وسط اون جمعیت برافراشته است به این فکر میکردم که یزید خواست امام حسین(ع) را از صحنه عالم محو کنه ولی فکرش را هم نمیکرد بعد از این همه سال، حتی در کشورهای غیر مسلمان، اینطور یادش زنده باشه و پرچمش برافراشته. فکر نمیکرد وقتی علمدار امام حسین(ع) را شهید کنه، هستند کسانی که تا قرنها بعد پرچمش را برافراشته نگه دارن. البته نباید از حق گذشت که این زنده ماندن یاد امام را مدیون تلاشهای امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) هستیم.
دیشب دوباره به این معنی پی بردم که گاهی شکست های ظاهری، عین پیروزیه.
" بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج »