*باران بهاری*
دنبال تصویری تو نت می گشتم که به این مطلب برخوردم.
که تو عصر ما شده دغدغه خیلی ها
که شده حرف دل و دلهره خیلی ها
و اصل مطلب:
وَنَادَی نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ *قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ *قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُن مِّنَ الْخَاسِرِینَ
نوح به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛ و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛ و تو از همه حکمکنندگان برتری!» * فرمود: «ای نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است [= فرد ناشایستهای است] ! پس، آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه! من به تو اندرز میدهم تا از جاهلان نباشی!!» * عرض کرد: «پروردگارا! من به تو پناه میبرم که از تو چیزی بخواهم که از آن آگاهی ندارم! و اگر مرا نبخشی، و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود!» / سوره مبارکه هود آیات 45 تا 47
و علی بن مهزیار به سندش از حضرت رضا علیه السلام روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: خدای تعالی به نوح فرمود: «او از خاندان تو نیست» زیرا وی با نوح مخالف بود، ولی کسانی که پیروش بودند آنها را از خاندان و أهل او محسوب داشت؛ و م?ید این معنا است جملهای که خداوند به عنوان علت دنبالش فرموده یعنی جمله «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» زیرا بوسیله این جمله بیان فرمود که وی به خاطر کفر و رفتار بدی که داشت از تحت احکامی که مخصوص خاندان او بود بیرون رفت، و از عکرمه نقل شده که گفته است: وی پسر نوح بود اما در عمل و هدف مخالف او بود و از اینرو بدو گفته شد «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» .1
اینکه هر روز چشم در چشم شوی با پیامبری که نهصدسال دویده برای به راه آوردن این و آن.
اینکه هر شب، هم سفره مردی باشی که سرآمد روزگار خودش باشد و دست برقضا پدر تو هم باشد.
اینکه لحظههای سخت تنهاییاش را ببینی و شاهد به در و دیوار زدنش برای ایمان آوردن مردم باشی.
اینکه روی دستهای مردی بزرگ شوی که خدا دست گذاشته روی شانهاش و صدایش زده پیامبر من!
اینکه قد کشیدنت کنار پدری باشد که منتظر سررسیدن وعدههای خداست، حتی وقتی مردم دیوانهاش میخوانند.
و بعد دقیقا وقت اجابت، وقت تحقق وعدهها؛ وقتی خیلیها به او روی میآورند.
تو پشتت را بکنی به او و روی برگردانی از مردی که بیش از خیلیها، تو معجزههایش را دیدهای
بعد بروی بالای بلندی بی او، به خیال اینکه نجات پیدا میکنی و یادت برود که نجاتبخشی؛ اصلا عجیب نیست.
ماجرای نوح علیه السلام و پسرش، ماجرای ما و اوست.
ماجرای ما که کودکیهایمان در سایه بودن او گذشت.
که نان سر سفرههایمان، حتی اگر نفهمیدیم، از دستان او بود
که اگر باران بارید و شد «آب» و وقت تشنگی به دادمان رسید، از برکت بودن او بود.
که ابرهای بلا را به اشارهای از زندگیهایمان دور کرد و ما نفهمیدیم.
که وقتی هیچکس نبود، صدایش زدیم و معجزه سرانگشتانش را دیدیم.
ما همه اینها را دیدهایم. با همین چشمهای خودمان.
ما خیلی وقتها بودنش را حس کردهایم. لطفش را چشیدهایم. با همین قلب کوچک خودمان.
ما کمکهایش را وقت بی چارگی دریافت کردهایم، با همین دستهای خودمان.
ما خیلی چیزها را دیدهایم و توی قلبمان حسش کردهایم و با دستهایمان لمسش کردهایم.
اما همیشه یک ترس همراه ما هست.
ترس، از وقتی که او از راه برسد... بیاید از سفر هزار ساله
و ما بشویم پسر نوح علیه السلام و همه چیز یادمان برود.
وقتی دیگران، فوج فوج به او ایمان میآورند، ما به او پشت کنیم و برویم پی آسایش خودمان.
و یادمان برود که دیگران، ما را عمری اهل و شیعه و پیروی او خواندهاند.
که ما را به نام او صدا زدهاند.
وعده خدا از راه میرسد و ما پسران ناسپاس نوح علیه السلام میشویم
اگر این چشمها، این دستها و این قلبهای کوچک
خیلی چیزها یادشان برود... 2-3
1. ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 67
2. برداشتی آزاد از روایت: لیس بین الله عزوجل و بین احد قرابه و من انکرنی فلیس منی و سبیله سبیل ابن نوح علیه السلام بین خدای بزرگ و هیچ کس خویشاوندی نیست، وهر کس مرا انکار کند از من نیست، و راه او راه پسر نوح علیه السلام است. / کمال الدین شیخ صدوق، صفحه 144
3. بخشی از راه باز است، زهرا نوری لطیف
منبع: سایت تبیان
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»