*باران بهاری*
تا حالا شده دعوت شید به یک مهمونی ولی وقتی میرید اونطور که باید و شاید به میزبان توجه نداشته باشید؟! یا بهتر بگم: خیلی تحویلش نگیرید. تازه یه کم هم شیطنت بکنید و سرگرم بقیه مهمونها بشید! خودتون هم حواستون باشه که حق میزبان رو ادا نکردیدها! ولی همونطوری ادامه میدید. یه کمی هم عذاب وجدان میاد سراغتون. حالا موقع خداحافظی هِی برید باهاش حرف بزنید(که مثلا رفع تکلیف کرده باشید) انگار که تازه بهش رسیدید!
شما اگه جای این میزبان بودید و همچین مهمونی داشتید چیکار میکردید؟ من اگه بودم کلی بهم بَر میخورد و ناراحت میشدم.
اما ...
یه خانواده هستن که نه به ظاهر مهمونشون کار دارن نه به اینکه مهمون چقدر تحویلشون میگیره. تازه ممکنه همچین مهمونی رو با گل* بدرقه کنن!!! و بهش بفهمونن وقتی اونا مهمون دعوت میکنن براش سنگ تموم میذارن. حتی اگه اون مهمون شیطنت هم بکنه. درسته که هرچقدر مهمون حواسش رو بیشتر جمع میزبان کنه، بیشتر بهش توجه میکنن ولی غفلت مهمون باعث نمیشه اونها ذرهای از مهموننوازی شون کم بذارن. آخه این خانواده هم کریماند هم مهربون. اصلاً احسان، عادتشونه. انگار مهربونی جزء لاینفک وجودشونه. بیخود نیست که میگن نسبت به آدم از پدر هم مهربونترن. آخه میدونید به جدّشون رفتن که "رحمة لِلعالمینه" یا شایدم به مادرشون که غذای افطار خودش رو به مهمون ناخونده میداد....
اما تو ...
باید حواست جمع باشه یه وقت این خوبی و مهربونی اونا باعث نشه سرکشی کنی و وظیفه میهمان بودن رو درست به جا نیاری. دَرِ دیزی بازه، تو حیا کن. درسته که هرچقدر هم مهمون خوبی باشی نمیتونی زحمت میزبان رو جبران کنی اما قدر وسع خودت تلاشت رو بکن که لا یُکلّف الله نفساً الّا وسعها.
و یادت نره که صبح و شب سرِ سفره اونا مهمونی و روزی خور همیشگی اونایی.
و بِیُمنِه رُزِقَ الوَری
* روی عکس نگه دارید تا ماجراشو بخونید.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»