*باران بهاری*
بالاخره عمرم، هم قدِ عمر تو شد؛
قدِ جسمم را نمیدانم...
ولی روحم، هنوز با روح با عظمتت فرسنگها فاصله دارد.
بیست و هشـت سالِ من کجا و...
بیست و هشـت سالِ تو کجا
من کجـا و.....
تو کجـا....
چقدر دل، تنگ است برایت. کمک کن در میان سیاهیها، رو سفید شوم؛ مانند سفیدی شلمچه بر سیاهی مزارت.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجّل لولیک الفرج»