*باران بهاری*
لحظه دیدار نزدیک است
دیدار خواهر و برادر...
دیدار مأموم و امام
دیدار ....
همه دارند به پابوسی تو میآیند. برای همراهی و همدلی با زینب(س). برای تسلی دل زینب(س).
و سهم من و خیلیهای دیگر بدرقه زائران تو با چشمی اشکبار و حسرتی در دل است.
سهم چشمانمان، بارانی است که در حسرت دیدار تو جاری میشود و سهم دلهایمان، آرام شدن است با امید به اینکه زائرانت سلام رسان ما باشند و پیام رسان دلتنگیمان.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
گفتم جای ... باش
غلط گفتم
زیباترین و بالاترین جایگاه شما همان "ولایت" است
عذر تقصیر مولا
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
چه مهـربـانـانه خود را نشانم میدهی
ای مهـربـانتـر از پـــدرم
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
عاشورا که تمام میشود
شروع مصیبت است.
غمی جانسوز بر سینه مینشیند و
بغضی راه گلو را میبندد.
دلت میخواهد همراه زینب شوی
و از او صبوری را یاد بگیری؛
اما تو کجا و زینب کجا
صبر او، صبر را از پای درمیآورد
اما تو ...
فقط سعی میکنی در دلت همراهی اش کنی تا شاید....
کاش همیشه همـراه بمانی.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
شب عاشوراست امشب
کــربــلا...
غوغاست امشب
امشب فقط نوای دلنشین قرآن و دعا و نماز است که از خیمهها به گوش میرسد.
شب آخر است؛
فردا راهی آغاز میشود که پایانی ندارد.
امتحانی بزرگ در راه است...
امتحانی که تا همیشه تاریخ ادامه خواهد داشت.
ما در کجای این جریان ایستادهایم؟
دل نوشت: شاید دعای امشب اهل حرم، این نوای قدیمی بوده باشد:
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
مکن ای صبح طلوع...
مکن ای صبح طلوع...
امشب عزیز زهرا(س) صاحب عزاست و نیازمند تسکین دل است با دعای فرج ما، پس:
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
..."دلم" تنگ است.
..."دلم" روضه میخواهد.
..."دلم" گریه میخواهد.
چقدر "دل" "دل" میکنی؟ مگر یادت رفته تا وقتی "دل" داری، تا وقتی "خود" را در برابر "او" میبینی، نمیتوانی محو "او" شوی؟
تا وقتی "خواست خود" را میبینی نه "خواست او" را، همین که هستی خواهی ماند.
یاران او به دنبال خواست دلشان رفتند یا خواست او؟
آنها "دل"شان خواست یار او باشند یا "خواست او" را در یاری دیدند؟
این است که میگویم تا وقتی دنبال خواست دلت هستی، هیـچ نیستی و هیـچ هم نخواهی شد.
اما اگر فقط "او" را دیدی و "خود" را ندیدی، "او" صاحب دلت میشود.
آنوقت میتوانی به دلت اعتماد کنی و هر چه گفت گوش کنی؛ چون دیگر دلت گوش به فرمان "او"ست و چشمش را به روی هر آنچه غیر "او" بسته است.
پس بجای آنکه دنبال خواست دلت باشی، ببین "او" چه میخواهد.
اگر هم روضه میخواهی، اگر گریه میخواهی، بخاطر "او" بخواه نه بخاطر دلت.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگـار وصل خویش
زندگی بدون "تو"، عین مُردگی ست.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
هربار که میخواهم از شما بنویسم و بگویم، زبانم بند میآید.
دست نوشتههای محرمهای گذشته را که میخوانم، غبطه میخورم به حالِ گذشتهام و افسوس به حالِ کنونیام.
لطف شما همواره بر من جاری بوده است...
حتی زمانی که دورترین فاصله را از شما داشتهام.
این بار نیز مرا در آغوش کَرَم خود جای دهید و جرعهای از عشقتان را به من بچشانید...
و سیرابم کنید از این عشق ناب؛
که تشنهام.
میدانم لایقش نیستم
اما...
انتظار بخشش از شما خاندان کَرَم، انتظار زیادی نیست.
دلم تنگِ روضه است.
دریاب این دل بی تاب را
که بیقرارتر و نیازمندتر از همیشه، نگاهش به دستان پر از مهر و سخاوت شماست.
پ.ن: این محرم نیز به نشانه عزای شما سیاهپوش شدیم تا سپیدرویمان کنید در روزی که رویها سیاه میشوند.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
باز هم عاشقی راهی دیارت شد و
تکه ای از دلم را با خود برد...
این دل باید چند تکه شود تا بپذیری؟
راستی یادم رفته بود...
اصلا دلی نباید بماند
در راه تو باید بی دل بود تا سر و جان داد
و هنوز "من"، "دل" دارم :(
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
بالاخره رسیدی به وصال یار
و در بهترین نقطه زمین آرام گرفتی
چه خوشحال بودی لحظه وصل
و لابد
ضریح قبلی به تو رشک می برد
راستی!
رساندی سلام ما را؟
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»