سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
این تویی که اغیار را ازدل های دوستانت زدودی تا آن که جز تو را دوست نداشتند ...آن که تو را از دست داد، چه به دست آورد ؟ و آن که تو را یافت، چه از دست داد ؟ آن که جز تو را به عنوان عوض پذیرفت، زیان کرد . [امام حسین علیه السلام ـ در دعایش ـ]
 
ÇãÑæÒ: شنبه 103 آذر 3

"هو العالم"

بزرگترین غبن این سال های بی نمازی، از دست دادن صبح ها بوده؛ با بویش، با لطافت سرمایش، با رفت و آمد چالاک مردم. پیش از آفتاب که برمی خیزی انگار پیش از خلقت برخاسته ای. و هر روز شاهد مجدد این تحول روزانه بودن از تاریکی به روشنایی. از خواب به بیداری. و از سکون به حرکت. و امروز صبح چنان حالی داشتم که به همه سلام می کردم. و هیچ احساسی از ریا برای نماز، یا ادا در وضو گرفتن. دیروز و پریروز هنوز باورم نمی شد که این منم و دارم عین دیگران یک ادب دینی را بجا می آورم. دعاها همه به خاطرم هست و سوره های کوچک و بزرگ که در کودکی از برکرده ام. اما کلمات عربی بر ذهنم سنگینی می کند. و بر زبانم. و سخت هم. نمی شود به سرعت ازشان گذشت. آنوقت ها عین وردی می خواندمشان و خلاص. ولی امروز صبح دیدم که عجب بار سنگینی می نهند بر پشت وجدان.
صبح وقتی می گفتم "السلام علیک ایها النبی" یک مرتبه تکان خوردم. ضریح پیش رو بود و مردم طواف می کردند و برای بوسیدن از سر و کول هم بالا می رفتند و شرطه ها مدام جوش می زدند که از فعل حرام جلوگیری کنند... که یک مرتبه گریه ام گرفت و از مسجد گریختم.

 äæÔÊå ÔÏå ÊæÓØ بهاری جمعه 93/11/24 | äÙÑÇÊ()

"هو العالم"

"خسی در میقات" اثر "جلال آل احمد"

نمیدانم این کتاب از کجا سر و کله اش در کتابخانه مان پیدا شده!
داشتم دنبال کتابی می گشتم که هم قدری ادبی باشد و هم داستانی و آموزنده، که به آن رسیدم. از زمانی که تعریف و تمجید نوشته های جلال آل احمد را در کتاب های ادبیات دوران دبیرستان می خواندم، با خودم فکر می کردم که باید حتما کتاب هایش را بخرم و بخوانم. اما از آنجا که آدم کتاب خوانی نبودم، هیچوقت این آرزویم محقق نشد. الان هم که این کتاب قدیمی 175 ریالی را در کتابخانه یافته ام، ابتدا با تردید شروع کردم به خواندنش تا ببینم حال و هوایش مناسب حال و هوایم هست یا نه. حالا که با اشتیاق خواندنش را ادامه می دهم، بد جوری صفحه های سفید میان کتاب حالم را می گیرند. مثل این می ماند که یک کتاب را چند صفحه درمیان بخوانی! باز جای شکرش باقی است که سفیدی صفحه ها فقط اوایل کتاب است و به باقی کتاب سرایت نکرده است.
سفرنامه جالبی باید باشد. حداقل چیزی که خواندن آن در پی خواهد داشت، مقایسه شرایط و امکانات سفر (آن هم از نوع حج واجب) در 50 سال پیش نسبت به زمان حال است.
اما چیزی که فرق نکرده، سودهای کلان پادشاه عربستان از درآمد حاصل از حج است که اصلا تغییری نکرده.

 

پ.ن: انشاءالله اگر فرصت کنم در یادداشت های بعدی قسمتهایی از کتاب را خواهم گذاشت.


 äæÔÊå ÔÏå ÊæÓØ بهاری سه شنبه 93/11/21 | äÙÑÇÊ()
ÏÑÈÇÑå ÈåÇÑí

*باران بهاری*
بهاری
یه بنده خـدا که خیلی اتفاقی پاش به اینجا باز شده و می‌خواد سعی کنـه بیشتر، از خـدا و چیزهایی که خــدا دوست داره بگه - و گـاهی هم از دلنوشته‌هاش- تـا شـایـد...... (نوشته‌های این وبلاگ، صرفاً برداشت‌های شخصی من هستند مگر اینکه منبع آن را ذکر کرده باشم.)

íæäÏ æíŽå

ÌäÈÔ letter4u


ãäæí ÇÕáí
ÂãÇÑ æÈáǐ
ÈÇÒÏíÏ ÇãÑæÒ: 7
ÈÇÒÏíÏ ÏíÑæÒ: 33
ãÌãæÚ ÈÇÒÏíÏåÇ: 212459
ÝåÑÓÊ ãæÖæÚí
ÈÇíÇäí æÈáǐ
ÌÓÊÌæ ÏÑ ÕÝÍå

áíäß ÏæÓÊÇä
íæäÏåÇí ãÝíÏ
ÎÈÜÑäÇãå
 
æÖíÚÊ ãä ÏÑ íÇåæ