*باران بهاری*
برایم نوشته بود:
گاهی فراموش میکنیم که به این دنیا نیامدهایم تا به دل خواستنیهایمان برسیم
بلکه آمدهایم تا به دل خواستنی او برسیم.
کاش باورمان میشد دلخواه خـدا هرچه باشد، از عسل شیرینتر است.
"هرچه دلم خواست نه آن میشود هرچه خدا خواست همان میشود"
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
مولف کتاب «مکیال المکارم» در صفحه 333 جلد اول آن نوشته است:
واجب است که محبت تو نسبت به امام زمانت که اصل و گیره ایمان و کوه ولایت و قله آن است، شدیدتر و قویتر از محبت نسبت به تمام مومنین باشد. بلکه باید آن حضرت را از پدر و فرزند و بلکه از خودت هم بیشتر دوست بداری. چنانکه آیه شریفه: «و چنانچه پدران و فرزندان و برادران و همسران و خویشاوندان و اموالی که جمع کردهاید و تجارتی که از کسادی آن میترسید و منزلهایی که خوشایند شماست را از خدا و رسول او و جهاد در راه او بیشتر دوست دارید، پس منتظر باشید تا خداوند امر حتمی و نافذش را جاری سازد (آیه 24 سوره مبارکه توبه)» بر آن دلالت دارد.
و نیز حدیثی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «هیچ بندهای ایمان نمیآورد تا اینکه من نزد او از خودش محبوبتر باشم؛ و به عترت من از عترت و بستگان خودش بیشتر محبت داشته باشد؛ و خاندان مرا از خاندان خودش بیشتر دوست بدارد؛ و ذات من نزد او از ذات خودش محبوبتر باشد.»
پوشیده نیست که محبت امری است قلبی و کیفیتی است نفسانی، ولی آثار و نشانههای آشکاری دارد که بوسیله آنها درجات و مراتب محبت تو نسبت به محبوب شناخته میشود. از جمله آن نشانهها اینکه : اگر از نظر غایب شود در دعا کردن برای او اهتمام بورزی، و اگر مصیبتی برایش رخ دهد برای او غمگین شوی،
بنابراین ای کسی که مدعی محبت مولای خود هستی، آیا روزی بر شما میگذرد که او را فراموش نکنی؟ پس در غیبت او برایش دعا بسیار کنید و فرصت را غنیمت بشمارید.
پ.ن: مطلب را با کمی تلخیص نقل کردم.
- پستهای مرتبط از همین کتاب: چرا برایش دعا کنم؟ / نعیم
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
گاهی باید خودت تلاش کنی برای بیرون آمدن از برزخ
و امید داشته باشی به رحمت بی انتهایی که نگاهش به توست.
پ.ن 1: قرارم با خودم این بود که دیگر دلنوشته ننویسم. اما انگار فعلا قرار نیست سر قرار بمانم.
پ.ن 2: عنوان را می خواستم "هوالهادی" بگذارم، اما بعد از تمام شدن مطلب متوجه شدم "هوالرحمان" نوشتهام! شاید این هم حکمتی دارد.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
مطلب زیاد است برای نوشتن و این ذهن کوچک، پُر است از ناگفتهها
اما این روزها سخت سرگرم دنیام برای رسیدن به آخرت
کاش راه همین باشد
کاش فراموش نکنم مقصد را
و زمینگیر دنیا نشوم.
نیازمند دعای خیرتان هستم.
اللّهم اهدِنی مِن عندک
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
آقای محمدعلی مجاهدی در خاطره سی و هشتم از کتاب «در محضر لاهوتیان» نوشته است:
به خاطر دارم که روزی در خدمت حضرت آقای مجتهدی صحبت از این بود که گاهی سیم انسان وصل میشود و گاهی نه!
ایشان فرمودند: «ما غالباً تصور میکنیم که این ماییم که سیم خود را با عوالم ماورایی وصل میکنیم! ابداً اینطور نیست! مثل این میماند که یک سیم مویی ضعیفی مستقیماً به ژنراتور مولد برق وصل شود! که در این صورت شاهد ذوب شدن آن خواهیم بود. سیم از آن طرف وصل میشود و جریان برقی که متناسب با ظرفیت وجودی ما باشد از آن عبور میکند و به ما منتقل میشود. اینها تمثیل است والّا سخن گفتن از سیم و جریان برق در تبیین ارتباطات معنوی درست نیست.»
بعد فرمودند: «آقاجان! در مبدأ فیض هیچ بخلی نیست. فیّاض علی الاطلاق، علی الدّوام فیض خود را بر عوالم هستی میبارد و هر موجودی به اندازه سعه وجودی و استعداد فطری که دارد از آن بهرهمند میشود.»
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
پ.ن: کتاب "در محضر لاهوتیان" درباره زندگینامه و شیوه سلوکی و کرامات یکی از مردان خدا، جناب آقای جعفر مجتهدی است که به قلم یکی از دوستان ایشان جناب آقای محمدعلی مجاهدی تألیف شده است.
- خواندن این کتاب که پر از نکات آموزنده است را به شما توصیه میکنم. به قول یکی از دوستان، این کتاب را میتوان سالی یک بار خواند.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
میگویند "آب" نطلبیده مراد است.
میگویند دنبال تشنگی باشید، خودشان سیرآب تان میکنند.
حال اگر طالبی به آب نرسد،
طلبش واقعی نبوده یا تشنگیاش؟؟؟
پ.ن: نطلبیده بودم، نطلبیدند.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
قدم زدن در بـاران،
جان را طراوتی تازه میبخشد.
به خصوص اگر به میهمانی کریمی دعوت شده باشی و
با روضه "مادر" پذیرایی شوی.
روزی ما به دست کریمان آشناست کفر است پای سفره بیگانه بگذرد
این روزگـار میگذرد خـوب یا که بـد بهتر که عمـر ما درِ این خانه بگذرد
پ.ن: لذتی داشت قدم زدن زیر باران و چشیدن طعم آن بعد از چندماه دیدن آن از پشت شیشههای پنجره.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
نمیدونم چقدر به حافظ و فال حافظ اعتقاد دارید. من که در زمان جوانی و جاهلی خیلی فال میگرفتم. انصافاً هم خوب جواب میداد. چندسالی بود که دیگه سراغش نمیرفتم تا چند روز پیش. باز هم مونده بودم در کار خودم که چرا نمیتونم به آنچه که میدونم درسته و مورد رضای خداست عمل کنم. این شد که دوباره یاد حافظ افتادم و به امید این که جوابم را از طریق او بگیرم تفألی زدم. او هم جواب دندان شکنی داد:
گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان بلا بگـردد و کام هـزار ساله برآید
به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود خیال بود که این کار بی حواله برآید
و این یک یادآوری بود برای من که یادم باشه هیچ وقت و برای هیچ کاری بینیاز از خدا نیستم.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
جمعهها را دوست تر دارم، چون
نامت
بیشتر در گوش جان تکرار میشود
و یادت
بیشتر از ذهن دل عبور میکند.
ای آخرین یادگار فاطمــــــه(سلام الله علیها)
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»