*باران بهاری*
بعضی حرفها و حسها هست که به هیچ زبان و با هیچ کلمهای قابل بیان نیست. اگر هم بیان بشه، واقعیت موضوع برای دیگران قابل فهم نیست.
این حرفها و حسها باید بین خود آدم و خدا بمونه. چون فقط اونه که واقعیت اتفاقات را همانطور که وجود داشته، میفهمه و میدونه. بی کم و کاست. حتی بهتر و بیشتر از خود آدم.
الحَمدلله کَما هو اَهلُه
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله :
هرگاه به نماز ایستادى با دل به خدا رو کن تا او نیز به تو رو کند.
(بحارالأنوار - ج 84 - ص 221. میزان الحکمة ج6- ص301 - ص10793)
نماز پرهیاهوی من در خلوت، قبولتر است یا نماز اول وقت مرد دستفروش، کنار بساطش در هیاهوی خیابان؟
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
گفتم جای ... باش
غلط گفتم
زیباترین و بالاترین جایگاه شما همان "ولایت" است
عذر تقصیر مولا
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
در دلـــــــم بــــــــود که آدم شوم؛ امّا نشدم
بــــىخبر از همه عالم شوم؛ امّا نشدم
خواستم بر کنم از کعبه دل، هر چه بت است
تــــا بــــرِ دوست مکــرّم شوم؛ امّا نشدم
آرزوهــــا همـــــه در گور شد اى نفس خبیث
در دلـــم بــود کـه آدم شوم؛ امّا نشدم
* برگرفته از دیوان امام خمینی(ره)
بهاری نوشت: عجب حرف دل ما رو زده امام.
خـدایـا! مرا از خودم بـرهان
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللّهم عجل لولیک الفرج»
اگر قبل از شروع، به نقطه پایان رسیدی
بدان کـه هیــچ آغـازی نداشتهای!
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
از شب قبل فکرم مشغول ماجرایی بود و صبح بی حوصله از خواب بیدار شدم. حتی سر کار هم بر خلاف همیشه حوصله هیچ کس و هیچ چیز رو نداشتم. دوست داشتم میرفتم یه کنجی واسه خودم خلوت میکردم و فکر میکردم...فقط به این امید لحظات رو میگذروندم که بعدازظهر میخواستم برم امامزاده و دلی از عزا دربیارم. آخه تصمیم گرفته بودم قرار هفتگیام با امامزاده رو از سر بگیرم.
تو مسیر امامزاده در افکار خودم غرق بودم و دلم میخواست باز از خدا شاکی بشم و چون و چرا کنم واسش که... چشمم افتاد به یه پسر شاید بیست ساله که با مادرش کنار خیابون بساط واکسی پهن کرده بوند. پسر، معلول ذهنی بود و مشغول حرف زدن با خودش. همینطور که داشتم از جلوی اونها عبور میکردم انگار یکی تو دلم گفت: بجای اینکه با هر مشکلی خسته بشی و از خدا شاکی، شاکر باش. شاکر باش که بهت نعمت عقل و درک زندگی و دنیا رو داده. شاکر باش که مثل اون پسر، از درک بعضی زیباییهای زندگی عاجز نیستی. شاکر باش که بهت این توان رو داده که خدارو بشناسی و در راه رسیدن بهش تلاش کنی و حتی بجنگی. شاکر باش که لذت داشتن خدا و لذت تلاش برای ثابت قدم موندن توی راهش رو درک میکنی.
وقتی این حرفها رو مرور کردم به شعفی رسیدم که شیرینیش به دلم نشست. تصمیم گرفتم بجای درگیر کردن وقت و ذهنم با چون و چراها، فقط به پیدا کردن بهترین راه حل فکر کنم. فارغ از نتیجه. مثل همیشه تلاش کنم و نتیجه رو واگذار کنم به خودش. و لذت ببرم از تحمل سختیهای راه.
یاد مطلبی افتادم که همین یکی- دو روز پیش داشتم میخوندم:
"روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد. شخصی ساعتها به تماشای تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله نشست. ناگهان تقلای پروانه متوقف شد. خسته شده بود و دیگر نمیتوانست به تلاشش ادامه دهد. آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما جثهاش ضعیف و بالهایش چروکیده بودند. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و از جثه اش محافظت کند؛ اما چنین نشد. پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست پرواز کند. آن شخص مهربان، نفهمید که خدا محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را برای پروانه قرار داده بود تا مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد. گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم. اگر خداوند مقرر میکرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم، فلج میشدیم. به اندازه کافی قوی نمیشدیم و هر گز نمیتوانستیم پرواز کنیم."
بعداً وقتی دیدم هیچکدوم از چیزهایی بخاطرشون نگران بودم اتفاق نیفتاد و همه چیز خیلی خیلی عادیتر از اونی که انتظار داشتم پیش رفت، برای هزارمین بار بهم ثابت شد:
وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ *
و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است
یادت باشه: رفتن توی کوره برای پخت خشت خام، لاااااااازمه
*: سوره مبارکه طلاق- آیه 3
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
دستم بگرفت و پا به پا برد
عــاشـق این صبرتم :)
چه لذتی داره دست در دست تو بودن
و پا به پا رفتن...
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
یکی از مزایای موندن تو خونه در تعطیلات اینه که میشه از برنامه های مفید تلویزیون و رادیو مثل سخنرانی ها و برنامه های کارشناسی مثل "سمت خدا" استفاده کرد.
یادش بخیر شش ماهی که پارسال خونه نشین شده بودم هرروز مشتری این برنامه بودم و امروز بعد از مدتها دوباره بیننده ش شدم و مثل همیشه یک نکته جالب و جدید یاد گرفتم:
آقای فرحزادی کارشناس برنامه حدیثی گفتن از پیامبر(صل الله علیه و آله) بر این مضمون که : هر کس فرزندی از فرزندان من رو ببینه و به یاد من بیفته و بر من صلوات بفرسته، خداوند نور چشمش رو زیاد میکنه.
ایشون یکی از افراد مشهور رو هم مثال زدند که همسرشون از سادات بودند و همیشه این کار رو میکردند و تا آخر عمرشون که پیر شده بودند نیازی به عینک پیدا نکردند.
این نکته میتونه برای کسانی که تو خونه، در بین دوستان یا همکارانشون سادات هستند خیلی کاربردی باشه، در کنار اینکه خود صلوات فرستادن بر پیامبر از افضل اعمال و اذکار هست و هزاران مزیت داره.
در کل یه جور دوپینگه ;-)
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»