*باران بهاری*
...و هنوز فضلت بر من بسیار است
و شکرت بر من واجب...
شکرت که هنوز رهام نکردی
که نذاشتی رها شم
که هدایتم میکنی به سوی خودت
کمکم کن بتونم فقط و فقط با توکل به تو قدم هامو محکم بردارم
و به نتیجه ای که تو رو راضی میکنه برسم
و ببینم لبخند رضایتت رو
که بزرگتر از هر نعمتیه
"الحمدلله کما هو اهله"
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
اواخر سال پیش بود. به مشکلی برخورده بودم که باید تا یه زمان خاصی برطرف می شد و راه حلی براش پیدا می شد. خودمو سپرده بودم به خدا تا خودش یه راهی بذاره جلو پام. میدونستم که هوامو داره و تنهام نمیذاره ولی به هر دری که می زدم به نتیجه نمی رسیدم. 6 ماه هم بیشتر وقت نداشتم.
گذشت و گذشت و گذشت.....
درست چند روز مونده بود این 6 ماه تموم شه و من نگران اینکه اگه درست نشه باید چیکار کنم؛ که خدا، بازهم خدایی کرد و دست لطفش رو برای n امین بار روی سرم کشید و به بهترین شکل ممکن مشکلم رو حل کرد. انقدر خوب که حتی فکرشم نمی کردم. اما من خوشحال و سرمست از این همه لطف بی منتی که بهم داره پررویی کردم و به مامانم گفتم: «خب خدا که میخاد یه کاری بکنه واسمون چرا این همه دیر انجام میده؟ چرا میذاره دقیقا دقیقه 90؟ خب یه کم زودتر بده چی میشه مگه؟»
مامانم گفت: «واسه اینکه ما هم هرکاری خدا بهمون گفته انجام بدیم، میذاریم دقیقه 90. اونوقت انتظار داریم اون، همه کارای مارو زود انجام بده؟!» (خداییش خیلی پررو بودما)
منم که دیدم حرف حساب جواب نداره گفتم: «تازه دقیقه 90 هم انجام بدیم که خوبه. خیلی موقه ها میذاریم واسه وقت اضافه!»
بهاری نوشت: البته خدا خیلی مهربون تر از این حرفاست که بخواد نعوذ بالله مثل ماها گرو کشی کنه و تلافی کنه. اگرم یه موقه هایی شبیه خودمون رفتار میکنه باهامون، باز هم از خدایی شه و بخاطر اینه که به خودمون بیایم و حواسمون رو بیشتر جمع کنیم.
از اون موقع هروقت یاد این دیالوگی که بین من و مامان رد و بدل شد می افتم انگار یکی بهم میگه: "یکی از این کارایی که خدا میخواد زود انجامش بدی و تو خیلی موقه ها به تاخیرش میندازی نمازه. اونم از نوع اول وقتش. بیخود نیست که اینهمه بهش سفارش شده. بیخود نیست که گفتن نباید بدون عذر نماز اول وقت رو به تاخیر بندازی. تو سفارش خدا رو انجام بده. اونم درست و به موقع تا اونم خواسته های تو رو بهتر و قشنگ تر از همیشه اجابت کنه."
اما کو گوش شنوا؟؟؟؟:(((((((
و یک درخواست: تو دعاهامون، بعداز سلامتی و تعجیل در فرج صاحبمون، دعا برای بیماران و کسانی که تو زندگی شون مشکلات بزرگ و سخت دارنو فراموش نکنیم. خصوصاً امشب که شب جمعه ست.
یا علی
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
ده سکانس تلــــــــــخ! ?اگر طاقتشو داری بخون!!!?
از اثرات جانبازی شهید شده بود،
حتی اسمشو شهید نذاشتن. زنش رفته بود.
دو تا بچه داشت با یک پدربزرگ پیر
پدربزرگ گریه کرد
آه کشید...
من شکستم...
بقیه سکانس ها را از اینجا بخوانید.
بد نیست سری هم به این لینکها بزنید:
- خاطرات زیبای اسارت(+)
- خدا کند که از این هم شهیدتر بشوم(+)
- فایل های صوتی دفاع مقدس(+)
- کلیپ صوتی..روایتگری های خیلی زیبا در مورد شهدا....(+)
- گلبرگ شقایق(+)
-طرح صلوات هدیه به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله(+)
پ.ن: خیلی دوست داشتم پستی درباره هفته دفاع مقدس بذارم تا شاید ذره ای از وظیفم رو انجام داده باشم. از دیشب تا حالا موضوعات مختلفی به نظرم اومد. اما وقتی این مطلب رو خوندم دیدم هرچی که بنویسم بازم بدهکارم. پس ترجیح دادم هیچی از خودم اینجا نذارم.
پ.ن: مطالب متعلق به سایت اسک دین است.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
چرا با وجود تو باز هم احساس تنهایی میکنم؟!
مگر تو با من نیستی هرجا که من هستم؟
مگر تو درون من نیستی؟
مگر تو از من به من نزدیکتر نیستی؟
پس این چه احساسی ست درون من نهادی؟
چرا عقل و دل خلاف هم اند اینجا؟
نمیدانم! شاید این احساس نه مال عقل است و نه دل! شاید مال شیطان است که با آن لبخند پیروزمندانه نگاهم می کند
فقط فقط فقط رهایم نکن رهایم نکن رهایم نکن
و راضی ام کن به رضایتت
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
دیشب «استاد فاطمی نیا» در برنامه این شب ها در جواب سوال مجری برنامه که پرسید چی کار کنیم که حال خوش ماه رمضونمون رو بتونیم بعد از ماه مبارک هم حفظ کنیم جواب خوبی دادند که گفتم شاید بیان مضمون صحبتهای ایشون در اینجا مفید باشه. ایشون توضیح دادند که:
کار خوب یه نوری داره. یعنی هرکار خوبی که انجام میدیم، اون کار برای ما یه نور ایجاد میکنه. اشکال ما اینه که این نورها رو حفظ نمیکنیم و به راحتی خاموششون میکنیم(درواقع همون حبط اعمال که در قرآن اومده). مثلا شب، نماز شب میخونیم و کلی حال خوب پیدا میکنیم ولی صبح با یه دل شکستن، یه زخم زبان، یه غیبت یا گناه دیگه اون نور رو خاموش میکنیم. ایشون گفتن توی این ماه مبارک، نور زیاد بدست آوردیم. اگر بتونیم همه ی این نورها رو حفظ کنیم که چه بهتر، اگرنه عهد کنیم فقط یک نور رو از این ماه رمضون به ماه رمضون سال دیگه برسونیم.
البته فکر کنم امشب، بیشتر در این باره میخوان صحبت کنن.
ان شاء الله بتونیم با توکل و یاری خدا، پای عهدهایی که با خدا میبندیم بمونیم و نشیم مصداق "الذین ینقضون عهد الله..." تا نشیم "اولئک هم الخاسرون"
و اما یه حدیث بسیار زیبا از پیامبر رحمت، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله):
بهشت دری دارد به نام ریّان یعنی سیراب شده که فقط روزه داران از آن وارد می شوند و چنان سیراب می گردند که هیچگاه تشنه نگردند.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
التماس دعای فرج
چندساعت پیش یه مارمولک معلوم نیس از کجا تو خونمون پیداش شد. باعثه شرمه ولی من و خواهرم به حدی ترسیدیم که انگار یکی از اژدهاهای منقرض شده رو دیدیم. اون از ما فرار میکرد و ما از اون! تصمیم گرفتیم موجود بیچاره رو با حشره کش از پا دربیاریم. باورتون نمیشه ولی کل حشره کش رو روش خالی کردیم!!! :(((( اما هیچ اثری از بیهوشی ندیدیم! بالاخره بعد از کلی ترس و جیغ و کمک گرفتن تلفنی از مادر محترم(که کلی هم بهمون خندیدند) و کلی التماس و قسم دادن به زمین و زمان و امام و .... تونستیم اون موجود بیچاره رو به بیرون از خونه هدایت کنیم و کلی هم خوشحال بشیم از اینکه حشره کش افاقه نکرد و بدون کشت و کشتار مسئله حل شد. اما الان که برای کاری رفتم توی راه پله ها درکمال ناباوری دیدم مارمولک بیچاره پشت و رو افتاده و داره جون میده:(((((((( به حدی ناراحت شدم که.... آخه چرا بعضی موقه ها بعضی از ما آدما فکر میکنیم حق زندگی فقط مال ماست و بقیه موجودات رو مزاحم تلقی می کنیم و به خودمون حق میدیم اونا رو به راحتی حتی بدون اینکه آزاری بهمون برسونن بکشیم؟ اصلا چرا باید از موجودات دیگه بترسیم؟ چرا به این فکر نمیکنیم همون خدایی که مارو خلق کرده، همون این موجودات رو آفریده. اگه فردای قیامت این مارمولک به خدا شکایت کنه که بی گناه کشته شده چه جوابی میتونیم بدیم؟ :( آخه طبق آیه 38 سوره انعام همه موجودات روی زمین و همه پرندگان آسمون محشور میشن(البته مثل ما حساب و کتاب ندارن و فقط محشور میشن) اونوقت واقعا ما چی داریم بگیم؟
چند وقت پیش تو کتاب تاریخ انبیا مطلبی خوندم با این مضمون که روزی یکی از پیامبران یه حیوونی رو میبینن که ظاهر قشنگی نداشته(الان یادم نیست چه حیوونی بوده) و زشتی اون حیوون رو به زبون میارن. به اذن خدا اون حیوون به زبون میاد و به اون پیامبر میگه: همون خدایی که تو رو آفرید و برای تو زیبایی قرار داد، همون خدا تشخیص داده که من رو این شکلی بیافرینه. تو وقتی درباره ظاهر من ایراد میگیری درواقع به خالق من، یعنی خدا ایراد گرفتی. و همین موضوع باعث گریه بسیار ایشون میشه تا زمانی که استغفارشون پذیرفته میشه.
میگم اگه الان مارمولکه به زبون بیاد به ما چی میگه؟؟؟ آخه چرا بعضی از ما اینقدر ستمکاریم؟! خدایا ببخش:(
داریم با هم از خیابون رد میشیم. سمت چپ من که ماشینا میان، حرکت میکنه. به وسط خیابون که میرسیم، من سمتی که ماشینا میان قرار میگیرم. منتظر میشم تا چندتا ماشینی که دارن میان رد بشن بعد حرکت کنیم. ثانیه ای نگذشته که میبینم اومده طرف راستم تا خودش سمت ماشینا قرار بگیره! به خودم گفتم: به این میگن ایثار مادرانه. و یادم آمد: تو که از مادر به من مهربانتری خدا...
و الان که دارم مینویسم به این فکر میکنم که ایثار مادرانه فاطمه (سلام الله علیها) چه عظمتی داشت که تا ابدیت از یادها نخواهد رفت!
حضرت فاطمه(سلام الله علیها):"هرکس عبادت خالصانه خود را به سوی پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحت خود را به سوی او می فرستد."
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد" «اللهم عجل لولیک الفرج»
بارها شنیدم از علما یا کارشناسان دینی که وقتی یه آیه یا حدیث خاصی رو میگن، سفارش میکنن که اون آیه یا حدیث رو بنویسید و به دیوار اتاقتون بزنید یا جلوی آینه بذارید تا هرروز ببینیدش و براتون یادآوری و تکرار شه، از اون روز که این قاب رفته رو دیوار، تازه دارم میفهمم چرا اینهمه برای این کار تاکید میکنن.
" وَ هو مَعَکم اَینَ ما کُنتم وَاللّهُ بما تعملونَ بَصیر"(سوره مبارکه حدید- آیه 4)
"و او با شماست هرجا که باشید و خدا به آنچه می کنید بیناست. "
پ.ن: اگر شما هم مثل من تا حالا این کار رو انجام ندادید، پیشنهاد میکنم حتما در اولین فرصت امتحان کنید. یه آیه یا حدیثی که به دلتون نشسته رو جلوی آینه یا جایی که روزی چندبار چشمتون بهش بیفته بذارید تا براتون یادآوری شه. ضرر نمیکنید.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
الحمد لله ربّ العالمین
الحمد لله کما هو اهله
سبحانک انّی کنت من الظالمین فستجبنا له و نجّیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین
شکرت که هنوز هستی، هنوز با منی و دستم را محکم گرفته ای
و هنوز فضلت بر من کثیر است
و هنوز شکرت بر من واجب است
مطمئنم که خواست تو بر من خیر است
پس این اندک اضطراب را از دلم بردار و بگذار "لیطمئن قلبی" شوم
نگذار چیزی غیر از یاد آرامش بخش تو بر قلبم مسلط شود
میدانم...
اکنون موقع امتحان است برای سنجیدن رضایتم
رضایتم ازتو، رضایتی از ته دل، از سر شوق، از عمق محبت
رضایت بنده از ربّش، رضایت عبد از معبودش
کمکم کن، مثل همیشه
کمک کن از یادم نروی، حتی برای لحظه ای
"الخیر فی ما وقع"
پ.ن: این شاید آخرین پست سال 1390 باشد.
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»
...و تو همینجایی
درون من...
نزدیکتر به من از من (1)
و چه حس آرامش بخشی ست داشتن تو
وقتی که حایل می شوی بین من و من (2)
وقتی که مرا دوست تر میداری از خودم
و باید بازهم پیوسته تو را شکر گویم، اگر فقط تو را می پرستم (3)
(1): وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ/ ما از شاهرگِ (او) به او نزدیکتریم.(سوره ق- آیه 16)
(2): وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ/ خدا میان آدمی و دلش حایل می گردد.(سوره انفال- آیه 24)
(3): وَاشْکُرُواْ لِلّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ/ خدا را شکر کنید اگر تنها او را مىپرستید. (سوره بقره- آیه 172)
و هنوز هم باید خواند دعای فرج را...
"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"
«اللهم عجل لولیک الفرج»