سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
[ و او را گفتند خردمند را براى ما بستاى فرمود : ] خردمند آن بود که هر چیزى را به جاى خود نهد . [ پس او را گفتند نادان را براى ما وصف کن ، گفت : ] وصف کردم . معنى آن این است که نادان آن بود که هر چیز را بدانجا که باید ننهد ، پس گویى ترک وصف ، او را وصف کردن است چه رفتارش مخالف خردمند بودن است . ] [نهج البلاغه]
 
ÇãÑæÒ: شنبه 103 آذر 3

به نام هدایتگر مهربان

یه وقتا بدجوری بلاتکلیف میمونی، انگار بین زمین و آسمون معلقی

بجای دوراهی، توی چندراهی گیر کردی

دیگه نمیدونی چی درسته و چی غلط

دیگه نمیتونی تشخیص بدی اتفاقایی که برات میفته چه حکمتی داره یا اصلا چه درسی باید ازشون بگیری

خلاصه.... درمونده ی درمونده ی درمونده ای

یادت میفته همین چندروز پیش یکی بهت نصیحت کرده بود: سه تا نکته رو همیشه یادت باشه:

توکل - توسل - نماز اول وقت

اونوقته که به خودت میای و شرمنده میشی از اینکه به هیچکدوم از اینا درست عمل نکردی

دست بکار میشی و سعی میکنی در حد توانت به این سه مورد عمل کنی

انقدر سریع جواب میگیری که حتی الان که فکر میکنی یادت نمیاد چقدر طول کشید بین "اُدعونی" و "اَستَجِب لکم"

بعد پیش خودت میگی: لَئن لَم یَهدِنی ربّی لَاکونَنَّ مِنَ القومِ الضّالّین(1)

(همونایی که هر روز تو نمازت از خدا میخوای تو رو در راه اونا قرار نده)

 اینجاست که یادت میفته : إِلاَّ رَحْمَةً مِّن رَّبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیرًا (2)

  و معنی این آیه رو که بارها و بارها خوندی، درک میکنی : فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِینَ (3)

حالا، وقتشه که ازش تشکر کنی : وَاشْکُرُواْ لِلّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ (4)

  

(1): اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود قطعاً‌ از گروه گمراهان بودم. (سوره انعام-آیه 77)

(2): مگر رحمتى از جانب پروردگارت [به تو برسد] زیرا فضل او بر تو همواره بسیار است. (سوره اسرا- آیه 87)

(3): اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود مسلماً از زیانکاران بودید. (سوره بقره- آیه 64)

(4):  خدا را شکر کنید اگر تنها او را مى‏پرستید. (سوره بقره- آیه 172)

 

دل نوشت: آخ که چقد دلم لک زده واسه درک یه لحظه از شب هویزه:((((((

 

"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز      که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"

«اللهم عجل لولیک الفرج» 


 äæÔÊå ÔÏå ÊæÓØ بهاری دوشنبه 90/12/1 | äÙÑÇÊ()

«به نام یار همیشگی ام»

بازم بهم ثابت شد افسار این دلو هرجا بکشونم میره.

میتونه یه روز کامل بشینه کلام تو رو بخونه یا یه روز کامل اصلا دلش نیاد بیاد سمت تو.

چرا با اینکه خیلی چیزا رو هزاران بار یادآوری میکنی بازم این دل سرشو جای دیگه گرم میکنه و کاری با تو و خواسته ات نداره؟

واسه همینه که باید همیشه دعا کنم افسار این دل سرکشو ندی دست من...حتی برای کمتر از لحظه ای.

شایدم این منم که سرکشم نه دل بیچاره! آخه خودت گفتی فطرت انسان خداجوست.

اینجاست که "رَبَّنا لا تُزِغ قلوبَنا بعدَ اِذ هَدَیتَنا" معنی پیدا میکنه.

رَبِّ اغفِر وَ ارحَم و انت خیرُ الرّاحمین

"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز      که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"

«اللهم عجل لولیک الفرج»


 äæÔÊå ÔÏå ÊæÓØ بهاری چهارشنبه 90/10/28 | äÙÑÇÊ()

بسم ربّ الرّحیم

دلم می خواهد راضی باشم...؟

رضایتی از ته دل

از سرِ رضایت

نه از سرِ اجبار و ناچاری

نه از سرِ ضعف و ناتوانی

رضایتی شیرین و عمیق 

از سرِ اعتماد

بدون دلواپسی

رضایتی بی درنگ: اِذ قالَ لَه رَبُّه اَسلِم قالَ اَسلَمتُ لِرَبِّ العالَمین*

وقتی نمی آیم پای معامله، معلوم است که نه من راضی ام نه تو لیخند رضایت داری :(

* سوره بقره- آیه 131

"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز      که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"

«اللهم عجل لولیک الفرج»


 äæÔÊå ÔÏå ÊæÓØ بهاری سه شنبه 90/10/20 | äÙÑÇÊ()

"بسم رب العزیز"

معامله وقتی با تو باشه، فرقی نمیکنه چی رو داری پای معامله میزاری. جونه؟ پوله؟ بچه س؟ برادره؟ حسینه؟ شش ماهه س یا سه ساله؟ جوونه یا پیر؟

مهم نیست بهای معامله چقدر برات ارزش داره. حتی اگه از همه چیز و همه کس تو عالم بیشتر دوسش داشته باشی.

معامله وقتی باتو باشه، دستو میزنه زیر شونه برادر، قدری از رو زمین بلندش میکنه به طرف تو و میگه: اللهم تقبل منا قلیل القربان. معامله وقتی با تو باشه، قربانی به این عظمت به چشمش کم میاد.

معامله وقتی باتو باشه، دوتا بچه ش رو که در راه امامِ برادر داد، حتی سرش رو هم از خیمه بیرون نمیاره تا مبادا برادر شرمنده شه و از لبخند رضایت تو کاسته شه.

معامله وقتی با تو باشه، بعد از اونهمه داغ، بعد از اون همه شهید که آورده به خیمه، تو رو خطاب قرار میده و میگه: الهی رضاً برضائک.

معامله وقتی با تو باشه، دست و سر و چشم رو هم میده تا خواسته برادرش رو، امامش رو اجابت کنه تا تو ازش راضی بشی، تا راضی بمونی.

معامله وقتی با تو باشه، سر در خونه ش میزنه: "تموم زندگیم مال حسینه   دلم همواره دنبال حسینه" بعدهم همه زندگیشو میفروشه واسه کمک به جبهه، حتی اگه میلیونر باشه! خودشم میره همونجا انقدر میمونه تا شهید شه. اونوقته که ثابت میکنه تموم زندگیش مال حسینه.

معامله که باتو باشه، مهم نیست چه بهایی داری پرداخت میکنی. مهم اینه که کالای مورد معامله لبخند رضایت تو باشه. اونوقت اگه تمام مالت رو، خانواده ت رو، جوونیت رو، جونت رو پای معامله بذاری، حتی اگه "حسینت" رو هم پای این معامله بذاری، کمه. اما به لبخند رضایت تو می ارزه.

من تا حالا چه بهایی دادم واسه این معامله؟ اصلا، اومدم پای معامله؟:(((

"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز      که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"

«اللهم عجل لولیک الفرج»


 äæÔÊå ÔÏå ÊæÓØ بهاری یکشنبه 90/10/18 | äÙÑÇÊ()

بسم رب الغفور

اینکه یه موضوعیو بعد از چند روز که تو سرته، با کلی وسواس بنویسی، آخرش سر یه اشتباه ساده همه ش بپره دیگه هم وقت نداشته باشی دوباره بنویسیش یعنی چی؟؟؟؟؟

شاید داشتی از هدفت دور میشدی و یه کم ریا با چاشنی خود بزرگ بینی قاطیش شد. شایدم معنی ش این باشه که کارای دیگه ت مهمتر بوده و باید اول اونارو انجام میدادی بعد میومدی اینجا. شاید معنی ش این باشه که مثل همیشه اولویت بندی نکردی و فقط به حرف دلت گوش کردی. شایدم همه ش باهم...

عاقبت دنبال دل رفتن همینه دیگه...... چندبار باید چوب این دلو بخوری تا بفهمی خدا مهمتر از دله؟ تا بفهمی دلتو باید خدایی کنی تا اگه دنبال خواسته ش رفتی پشیمون نشی و به بن بست نخوری و بتونی صافِ صاف بری تا ته خط؟ نمیدونم آخرش این دل برام دل میشه یا نه؟ دلی که یاد تو باشه و هیچی غیر از تو توش راه پیدا نکنه...

زودتر برم تا این یکی هم نپریده

"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز      که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"

«اللهم عجل لولیک الفرج»


 äæÔÊå ÔÏå ÊæÓØ بهاری سه شنبه 90/10/13 | äÙÑÇÊ()

"به نام یار همیشگی ام"

چندروزه میخوام بنویسم اما نمیدونم از چی؟ تا اینکه امشب یک اتفاق ساده باعث نوشتن این پست شد .

یک دوست صمیمی دارم که خاطرش خیلی برام عزیزه. خیلی دوستش دارم چون خیلی از چیزهایی که یاد گرفتم را خدا به واسطه اون بهم یاد داده. چون در مواقع سختی و مشکلات تنهام نذاشته. چون در بهترین لحظه های زندگیش فراموشم نکرده. حتی پای دیوار کعبه. از طرفی یه عادتی دارم که هروقت با دوستام از طریق پیامک درباره موضوع خاصی حرف میزنیم و دراین بین پیامک خاصی به دلم میشینه و آرومم میکنه یا ابراز علاقه و همدردی کسی باهامه، اون پیام رو پاک نمیکنم و هر چند وقت یه بار میرم سراغشون. این کار باعث یادآوری خاطره های خوب و آدمهای خوب اطرافم میشه. از جمله همین دوست مذکور. دیشب داشتم که پیامکهای اضافی را از گوشیم پاک میکردم، از دلم گذشت که: نکنه یه وقت پیامهای این دوستم پاک شه؟ اگه پاک شه چیکار کنم؟...و در ادامه ماجرا: امشب که داشتم به دوست گرامی پیامک میزدم تا سوالی را ازش بپرسم، ناخواسته دستم رفت رو گزینه دیلیت و همه اون پیامها یکجا پاک شد.خییییلی ناراحت شدم اما این اتفاق دو تا درس داشت برام:

اول اینکه: به هر چیزی زیاد دل نبندم. دوست خوب، خوبه اما نه اینکه انقدر به پیامکهاش دلبسته بشم که از پاک شدنشون اینطوری حالم گرفته شه. جای دوست خوب و آدمهای خوب و حرفهای خوب باید تو دل آدم باشه نه توی گوشی موبایل یا دفتر خاطرات و...این را خدا بارها بهم گفته اما کو گوش شنوا؟؟؟

دوم: اگر میخوام کاری را انجام بدم، هرچقدر هم که ظاهر کوچکی داشته باشه، باید برای انجامش از خدا کمک بخوام و یادم نره که حتما ازش بخوام اگر صلاحمه برای انجامش کمکم کنه. و یادم نره که هیچوقت یاد چیزی نکنم که من را از یاد اون غافل کنه. دیشب، هم یادم رفت از خدا بخوام که اون پیامها برام بمونه هم یادم رفت ازش بخاطر داشتن چنین دوستی تشکر کنم. یعنی در اون لحظات فقط خودم را دیدم و پیامکهای دوستم را.

اتفاق دیگه ای هم که امروز افتاد، این بود: دو روزه تو شرکت باید کاری را انجام بدم که به دلایلی به نتیجه نمیرسه. امروز صبح از اول همش به خدا میگفتم: خدایا یه کاری کن این درست شه. اما یه جایی یه دفعه شرمنده شدم از خودم که چرا فقط وقتی کارم گیره میرم سراغ خدا؟ چرا علاوه بر توفیق کارهای مادی، توفیق بنده خوب بودن را ازش نمیخوام؟ توفیق انجام اعمال خوب را ازش نمیخوام؟ چرا صبح که از خونه میام بیرون ازش نمیخوام کمکم کنه تا آخر شب گناه نکنم؟ ازش نمیخوام کمکم کنه از یادش غافل نشم؟ کمکم کنه همیشه و همه جا او را ناظر اعمالم ببینم؟

همه اینها را نوشتم تا یادم نره که کی هستم، از کجا اومدم و به کجا باید برم؟ نوشتم تا اهدافم برام یادآوری شه. نوشتم تا هر وقت دچار روزمرگی شدم با دیدن و یادآوری این پست به خودم بیام.

و من الله التوفیق

خــدایــا! تنـهامون نـــــذاری

"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز      که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"

«اللّهم عجل لولیک الفرج»


 äæÔÊå ÔÏå ÊæÓØ بهاری دوشنبه 90/8/30 | äÙÑÇÊ()

"بسم رب العزیز الحکیم"

با اینکه چند وقته نیومدم اینجا و نمیخواستم دیگه از سرکار بیام اینجا، نمیدونم چرا امروز کشیده شدم اینوری. اول رفتم وبلاگ ساقی که با اون پستش منو یاد خیلی چیزا انداخت و باعث شد بعضی دلتنگی هام تازه بشن. بعدش هم بعد از مدتها رفتم وبلاگ آقا سید علیرضا.(قبلا یه پست درباره ش نوشته بودم:ره آورد سفر) دیدم وصیت نامه ش را گذاشتن. وقتی وصیت نامه و  چندتا پست آخرش را که مربوط به زمان فوتش بود خوندم خیلی چیزها برام تازه شد. یه بغض که باید فرو میبردمش و یک دلتنگی. دلتنگی برای جنوب. دلتنگی برای حرم امام رئوف. دلتنگی برای اونجایی که فعلاً فقط باید بشینم و حسرتش را بخورم. دلتنگی برای همه لحظات خوبی که تجربه کردم و حسرت همه لحظه های خوبی که نمیدونم آیا بهشون میرسم یا نه. و شرمندگی برای همه قول و قرارهایی که بهشون عمل نکردم. چند وقته چیزهایی اطرافم میبینم که آزارم میده. اتفاقاتی که برای آدمهای اطرافم میفته، مشکلات،تردیدها،احساسات متضاد با عقل،دو دلی ها. یأس از رحمت خدا و قهر و لجبازی با خدا که بعضی هاشون دارن!!! اینها را که میبینم میترسم. میترسم نکنه منم اگه یه روز دچار مشکل بزرگی بشم، بشم مثل همین آدمها؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از طرفی هم نمیتونم بی تفاوت از کنار این آدمها بگذرم ولی کاری هم از دستم بر نمیاد. چند وقته به این نتیجه رسیدم که اعتقاداتم هنوز انقدر محکم و استدلالی نشده که بتونم اونها را به دیگران منتقل کنم. اما میگن هرچیزی زکاتی داره. منم باید یاد بگیرم چجوری میشه مثل آقا سید خیرم به دیگران هم برسه. فقط خدا کنه کم نیارم. جا نزنم. یعنی میشه منم مثل آقا سید علیرضا انقدر خوب بشم که....میترسم حتی لیاقت گفتنش را هم نداشته باشم.

خدایا به همشون کمک کن. خودت میدونی که اونها بنده های خوب تو هستن. خدایا کمک کن بیشتر از این ازت دور نشه و دوباره برگرده. خودش هم میدونه که نباید ازت دورشه اما نمیدونم چرا لجبازی میکنه.

خدایا دلم تنگه. برای همه چیز. برای تو. برای.....

"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز      که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"

«اللّهم عجل لولیک الفرج»

التماس دعا


 äæÔÊå ÔÏå ÊæÓØ بهاری سه شنبه 90/7/5 | äÙÑÇÊ()

"بسم رب العزیز"

امسال که رفته بودم راهیان نور،تو فکه یه چادر زده بودن و روش نوشته بودن:

"امروز برای خدا چه کردی...؟"

چندروزه عکسش را گذاشتم رو صفحه گوشیم و هر دفعه که میبینمش این سوال را از خودم میپرسم اما در جواب.....

پ.ن: یه التماس دعای مخصوص واسه یه دوست و یه مریض دارم که ان شاءالله از دعای خیرتون بی نصیبشون نمیذارید. یا حق

 

"بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز         که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"

«اللّهم عجل لولیک الفرج»


 äæÔÊå ÔÏå ÊæÓØ بهاری سه شنبه 90/6/29 | äÙÑÇÊ()

"هو المعبود"

 

امام سجاد(علیه السلام) می فرمایند:

 خدایا! کیست آن که شیرینی محبت تو را بچشد و جز تو را بخواهد و کیست آن که به قرب تو انس بگیرد و بخواهد از تو روی بگرداند.

لذت عبادت

در شرکت ما هر روز نماز جماعت برپاست و به لطف خدا توفیق خواندن یک نوبت نماز جماعت در روز را دارم(بجز 5 شنبه ها و جمعه ها). حاج آقایی که امام جماعتمونه دعاهای زیبایی را در قنوت نماز میخونه که خیلی به دل میشینه. مخصوصاً این یکی:

"اللّهم احمِلنا فی سُفُنِ نَجاتک، و متِّعنا بِلَذیذِ مناجاتِک، و أَورِدنا حیاضَ حُبِّک و أَذِقنا حَلاوةَ وُدِّک و قُربِک"

"خدایا ما را در کشتی‌های نجات خود سوار کن و ما را از لذت مناجات خود بهره‌مند ساز و ما را به حوض های حبّ خود درآور و به ما شیرینی دوستی و قرب خودت را بچشان  .  " (الصحیفة السجادیة (ابطحی)- الامام زین العابدین (ع) ص 410)

 امروز گشتی تو اینترنت زدم ببینم این دعا از کیه و معنی دقیقش چیه که رسیدم به زینت عبادت کننده ها، حضرت امام سجاد(ع). فهمیدم این شیرینی بی دلیل نبوده. این دعا در مناجات المطیعین امام سجاد(ع) اومده.

در ادامه این کاوش به این موضوع درباره  "آثار وضعی گناه" رسیدم که خواندنش خالی از لطف نیست:

یکی از قوانین عامّ عالم طبیعت قانون علّت و معلول یا اثر و مؤثر و یا به عبارت دیگر قانون کُنش و واکُنش است. و این قانون به معنای این است که هر پدیده‌ای در عالم علّتی دارد و امکان ندارد چیزی بدون علّت و بدون مأثر آفریده شده باشد و تمام اتّفاقاتی که در جهان افتاده و می‌افتد از قانون فوق مستثنی نیست و آثار معاصی و توبه هم در حیطه این قانون طبیعی قرار می‌گیرد. یعنی توبه و معصیت هم باید آثار و تبعاتی داشته باشد و این آثار گاهی در دنیا ظاهر می‌شود و گاهی در آخرت .

معنای لغوی و اصطلاحی گناه و معصیت

گناه در لغت به معنای خطا، جرم، غلط، جفا و ظلم آمده است؛ و معصیت به معنای گناه کردن و نافرمانی آمده است .

آثار گناه و معصیت:

گناه و معصیت اثرات زیانباری بر روح و روان و زندگی دنیوی و اخروی انسان دارد که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود :

 1- تباهی دل: گناه، دل را ویران می کند، دلی که حرم و خانه خداست؛ دلی که تنها مجرای ارتباط مستقیم با حضرت حق است؛ دلی که کانون معنویت و پایگاه رشد و تقویت ایمان انسان است. گناه آن را نابود و قوای معنوی را تضعیف و ریشه‌های درخت ایمان را می‌سوزاند .

امام باقر -علیه السّلام- می‌فرمایند: «هیچ بنده مؤمنی نیست مگر این که در قلبش نقطه سفیدی است. پس هر گاه گناهی را مرتکب شود، نقطه سیاهی در قلبش نمودار می‌گردد و باعث تباهی دل می شود.»

2- زایل کننده ایمان : گناه اعمال انسان را نابود می‌کند و عاقبت او را گرفتار قهر آتش می‌سازد. ملا احمد نراقی می‌فرماید: «معاصی و گناهان منجر به سلب ایمان و سوء خاتمه و آن نیز سبب خلود در آتش می‌گردد. نسبت معاصی و گناهان به ایمان، مثل نسبت غذاهای مسموم و مضر و یا طعام های زهر آلود است به بدن انسان... آثار معاصی اندک اندک در نفس بر روی هم می‌نشینند، تا مزاج نفس را فاسد گردانند و اهل ایمان را زایل سازند و روح را به هلاکت اندازند.»

 3- محروم شدن از رزق و روزی: یکی از مضرات گناه و آثار آن، حبس کردن و محروم کردن انسان از روزی خداوند است. گناهان در زندگی ما انسانها اثرات منفی زیادی به جای می‌گذارد. بسیارند کسانی که برای زیاد کردن روزی و به دست آوردن پول و ثروت به گناه آلوده می‌شوند و یا کسب و کارشان را آمیخته به گناه و حرام می‌کنند و در آخر الامر به فقر مبتلا می‌شوند.

امام صادق -علیه السّلام- فرمودند: «همانا به درستی که انسان گناهی را که مرتکب می‌شود با آن گناه رزق و روزی از او دفع می‌گردد.»

4- محروم شدن از نماز شب: یکی دیگر از آثار گناه و زیان های آن، محروم شدن از نماز شب است. نماز شب با آن همه فضیلتش، از کف می‌رود. گناهان مانع انجام این عبادت می‌شوند .

پیامبر گرامی اسلام -صلّی الله علیه و آله- فرمودند: «هر گاه بنده گناهی را مرتکب شود، به خاطر آن گناه از نماز شب محروم می‌شود.»

5- سلب لذت عبادت: یکی از زیان های دیگر گناه، این است که از لذت مناجات با خداوند،‌ انسان محروم می‌شود. محروم شدن از مناجات خداوند، تنها بلایی است که خداوند به واسطه گناهان دامنگیر انسان می‌کند. امام سجاد -علیه السّلام- در مناجاتش می‌فرماید: «اللهم احملنا فی سفن نجاتک و متعنا بلذیذ مناجاتک؛ خداوندا ما را در کشتیهای نجاتت حمل کن و از لذّت مناجاتت ما را بهره‌مند فرما.»

نتیجه:

خلاصه این که باید مواظب بود و با انجام معصیت دنیا و آخرت خود را تباه و نابود نساخت و باعث هلاکت و ذلّت خود نگردید .

 منبع: http://www.tebyan.net/religion_thoughts/articles/miscellaneous/2011/3/31/160511.html

" بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز     که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد"

«اللّهم عجل لولیک الفرج »

التماس دعا


 äæÔÊå ÔÏå ÊæÓØ بهاری یکشنبه 90/2/4 | äÙÑÇÊ()
<      1   2   3   4   5      >
ÏÑÈÇÑå ÈåÇÑí

*باران بهاری*
بهاری
یه بنده خـدا که خیلی اتفاقی پاش به اینجا باز شده و می‌خواد سعی کنـه بیشتر، از خـدا و چیزهایی که خــدا دوست داره بگه - و گـاهی هم از دلنوشته‌هاش- تـا شـایـد...... (نوشته‌های این وبلاگ، صرفاً برداشت‌های شخصی من هستند مگر اینکه منبع آن را ذکر کرده باشم.)

íæäÏ æíŽå

ÌäÈÔ letter4u


ãäæí ÇÕáí
ÂãÇÑ æÈáǐ
ÈÇÒÏíÏ ÇãÑæÒ: 21
ÈÇÒÏíÏ ÏíÑæÒ: 33
ãÌãæÚ ÈÇÒÏíÏåÇ: 212473
ÝåÑÓÊ ãæÖæÚí
ÈÇíÇäí æÈáǐ
ÌÓÊÌæ ÏÑ ÕÝÍå

áíäß ÏæÓÊÇä
íæäÏåÇí ãÝíÏ
ÎÈÜÑäÇãå
 
æÖíÚÊ ãä ÏÑ íÇåæ